Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1106 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Die Reservierung ist für Montag nächster Woche. U رزرو برای دوشنبه هفته آینده است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Schauen Sie nächste Woche wieder rein, wenn es heißt Happy Hour . U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
Montag {m} U دوشنبه [روز اول هفته]
Werktags <adj.> U روزهای کار هفته [دوشنبه تا شنبه]
fernerhin <adv.> U برای آینده
für die Zukunft U برای آینده
künftig <adv.> U برای آینده
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
Die Reservierung ist für den vierzehnten August. U رزرو برای چهاردهم اوت است.
Ich möchte ein Zimmer für drei Nächte reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای سه شب رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für eine Nacht reservieren. U من میخواهم یک اتاق برای یک شب رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für den einundzwanzigsten Juni reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای ۲۱ ژوین رزرو کنم.
Ich möchte ein Zimmer für morgen reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای فردا رزرو کنم.
für ... Wochen ausleihen U برای ... هفته قرض گرفتن
Schönes-Wochenende-Ticket {n} U بلیط ارزان برای آخر هفته
etwas [Akkusativ] als Vorrat einlagern U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
etwas [Akkusativ] speichern U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
Ich würde gerne wissen, was mich in Zukunft erwartet. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
einen Vorrat von etwas [Dativ] anlegen U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
Können Sie bitte mein nächstes Hotel anrufen zum Reservieren? U می توانید شما به هتل بعدی من برای رزرو زنگ بزنید؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Meine Schwester kam voriges Wochenende mit ihrem zahlreichen Nachwuchs zu Besuch. U هفته پیش خواهرم با فرزندان بیشمارش آمد برای دیدار.
Das ist wichtig, nicht nur heute, sondern auch und gerade für die Zukunft. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Diese Gespräche sind für die Zukunft des Friedensprozesses entscheidend. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
Wir wissen nicht, wie die Welt in 20 Jahren aussieht, geschweige denn in 100 Jahren. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
Ich möchte ein Zimmer für eine Person [zwei Personen] reservieren. U من می خواهم یک اتاق برای یک نفر [دو نفر] رزرو کنم.
Mo [Abkürzung für Montag] U دوشنبه
angehender Vater {m} U پدر در آینده [در آینده پدر می شود]
Buchung {f} U رزرو
Reservierung {f} U رزرو
Bestellung {f} U رزرو
Buchungsbeleg {m} U قبض رزرو جا
Buchungsfehler {m} U اشتباه در رزرو جا
Buchungsnummer {f} U شماره رزرو جا
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Platzkarte {f} U بلیط رزرو جا
Brauche ich eine Reservierung? U باید رزرو بکنم؟
Ich habe eine Reservierung. U من رزرو کردم. [هتل]
einen Flug buchen U یک پرواز رزرو کردن
etwas [Akkusativ] vorbestellen U چیزی را رزرو کردن
etwas [Akkusativ] reservieren U چیزی را رزرو کردن
etwas [Akkusativ] bestellen U چیزی را رزرو کردن
etwas [Akkusativ] buchen U چیزی را رزرو کردن
Buchung {f} U رزرو جا [در اتومبیل ، کشتی و غیره]
Haben Sie die Reservierung gefunden? U رزرو را [ در فهرست ] پیدا کردید؟
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
Ich möchte einen Sitzplatz reservieren. U من می خواهم یک نشیمنگاه رزرو بکنم.
Was ist die Stornierungsbedingung? U شرط ابطال [رزرو] چه است؟
Woche {f} U هفته
Zukunft {f} U آینده
In der Zukunft. U در آینده.
einmal in der Woche U یکبار در هفته
Wochentags <adv.> U روزهای هفته
Alltag {m} U روز هفته
Beruf ohne Zukunft U شغلی بی آینده
in naher Zukunft U در آینده نزدیک
die Zukunft [ das Morgen] U آینده [فردا]
Futurologe {m} U آینده شناس
Futurologie {f} U آینده شناسی
Futurismus {m} U آینده گرایی
Futurist {m} U آینده گرا
Zukunft {f} U فردا [ آینده]
ferne Zukunft U آینده دور
angehender Arzt U پزشک آینده
Zukunftsangst {f} U وحشت از آینده
zukunftsfähig <adj.> U آینده گرا
weder jetzt noch in Zukunft U نه اکنون و نه در آینده
Angst vor der Zukunft U ترس از آینده
tragfähig <adj.> U آینده گرا
Reserviert U رزرو شده [علامت روی میز رستوران]
ausgebucht U همه اتاقها رزرو شده اند [در هتل]
eine Woche bangen Wartens U یک هفته انتظار با نگرانی
tragfähig <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
Futur {n} U زمان آینده [زبانشناسی]
Zukunft {f} U زمان آینده [زبانشناسی ]
zukunftsfähig <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
eine rosige Zukunft U آینده امید بخشی
mindestens viermal in der Woche U کم کمش چهار بار در هفته
Tage wurden zu Wochen. U روز هاتبدیل به هفته ها شدند.
Denk nicht an das Morgen. U نگران فردا [آینده] نباش.
werden U فعل کمکی آینده [خواستن ]
auf etwas [Zukünftiges] verzichten U دست برداشتن از چیزی [در آینده]
in der Zukunft U در زمان آینده [دستور زبان]
erwartungsvoll in die Zukunft blicken U با انتظار به آینده نگاه کردن
im Futur U در زمان آینده [دستور زبان]
seine Zukunft verbauen U خسارت زدن به آینده خود
Stammtisch U میز رزرو شده مهمانهایی که مرتب به رستوران می آیند [علامت]
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Er entwich vorige Woche aus dem Gefängnis. U او [مرد] هفته پیش از زندان گریخت.
Vorige Woche haben sie in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Vorige Woche wurde in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Karwoche {f} U هفته مقدس [قبل از عید پاک]
Die Zukunft der Mannschaft liegt im Ungewissen. U آینده این تیم بلاتکلیف است.
Ich freue mich schon aufs Wochenende. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Gefühl {n} U فن احساس وقوع امری در آینده [حدس ] [گمان]
Ahnung {f} U فن احساس وقوع امری در آینده [حدس ] [گمان]
Verdacht {m} U فن احساس وقوع امری در آینده [حدس ] [گمان]
Die staatliche Beihilfe wird nächstes Jahr auslaufen. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
Vorahnung {f} U فن احساس وقوع امری در آینده [حدس ] [گمان]
Die Zukunft der Tagesklinik ist mit einem [großen] Fragezeichen versehen. U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
Aussicht {f} [auf etwas] U آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
Sie nahm sich vor, in Zukunft einen weiten Bogen um ihn zu machen. U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
Perspektive {f} [auf etwas] U آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
Sie müssen das mindestens 2 Wochen im Voraus bekanntgeben [ankündigen] . U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
Wie viel pro Stunde [halben Tag,Tag, Woche] ? U ساعتی [نصف روز. روزانه. هفته ای] چقدر قیمتش است؟
Das hat in Zukunft tunlichst zu unterbleiben. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
Eine Reform des Versicherungsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Eine Reform des Pensionsrechts bleibt der Zukunft vorbehalten. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Rufen Sie bitte ein anderes Hotel? U می توانید شما به یک هتل دیگر زنگ بزنید؟ [اگر همه اتاقها رزرو شده اند]
Es bleibt der Zukunft vorbehalten, die Studie unter besser kontrollierten Bedingungen zu wiederholen. U این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Gott sei Dank, es ist Freitag! U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Könnt Ihr dieses Wochenende auf den Hund aufpassen? U آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
für U برای هر
pro U برای هر
per U برای هر
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
Ewig U برای همیشه
auf die Dauer U برای ادامه
zum Beispiel برای مثال
Zum Beispiel? U برای مثال؟
zum Beispiel برای نمونه
Bemühungen {pl} [um] U تلاش [برای]
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
Bemühungen {pl} [um] U کوشش [برای]
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
deswegen <conj.> U برای اینکه
für alle U برای همه
weil <conj.> U برای اینکه
denn <conj.> U برای اینکه
da <conj.> U برای اینکه
zur Ansicht U برای بازرسی
Ewigkeit {f} U برای همیشه
alternativ [zu] <adj.> U دیگری [برای]
als Rache [für] U انتقام [برای]
um zu ... U برای [اینکه]
um ... zu U برای [اینکه]
und zwar <adv.> U برای مثال
Hypothek {f} [auf] U رهن [برای خانه]
Hypothek {f} [auf] U گرو [برای ملک]
Fahrstreifen {m} U یک خط جاده برای یک مسیر
Sonnenschirm {m} [für Damen] U سایبان [برای خانمان]
für alle Fälle U برای مطمئن بودن
Sicher ist sicher. U برای مطمئن بودن
sicherheitshalber U برای مطمئن بودن
Wieso siehst du mich so finster an? U برای چی به من اخم می کنی؟
Hoffnung {f} [auf etwas] U امید [برای چیزیی]
rüsten [zu oder auf] U آماده شدن [به یا برای]
um Karten anstehen U برای بلیط در صف ایستادن
bereitstehen für [um zu] U آماده بودن برای
um zu verhindern U برای جلوگیری کردن
Kinderermäßigung {f} U تخفیف برای بچه ها
Familienermäßigung {f} U تخفیف برای خانواده
baden gehen U برای شنا رفتن
schwimmen gehen U برای شنا رفتن
Zeitungsjournalismus {m} U خبرنگاری برای روزنامه
Bewerbung {f} [um, für etwas] U درخواست نامه [برای]
suchen [nach] U جستجو کردن [برای]
Ausschau halten [nach] U جستجو کردن [برای]
fungieren [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Das genügt mir völlig. U اون برای من کافیه.
agieren [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Touristeninformation {f} U اطلاعات برای توریست
handeln [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Nichtraucher {pl} U ناسیگاریان [قسمت برای]
Zu vermieten U برای اجاره [علامت]
War einkaufen für Weihnachten ganzen Tag U خرید می کرد برای روز کریسمس
Zu verkaufen U برای فروش [علامت]
zweckgebunden <adj.> U برای هدفی ویژه
Ich möchte, dass es mir bewiesen wird... میخوام برای من اثبات بشه...
Heft {n} دفتر [برای نوشتن]
Sie <pron.> U شما [رسمی برای تو]
schön <adj.> U قشنگ [برای زن یا اشیا]
hübsch <adj.> U قشنگ [برای مرد]
Spur {f} U یک خط جاده برای یک مسیر
Fahrspur {f} U یک خط جاده برای یک مسیر
Andenken {n} U یادگاری [برای یادآوری]
vor sich hin murmeln U برای خودشان من من کردن
Trauerbinde {f} U سرآستین [برای سوگواری ]
in den Bart brummen U برای خودشان من من کردن
Parfümerie {f} U عطریات [فقط برای بو]
sich freiwillig melden [zu] U داوطلب شدن [برای]
Erinnerungsstück {n} U یادگاری [برای یادآوری]
Herausforderung {f} [für Jemanden] U چالش [برای کسی]
stöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
stöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
Ich bin dabei! U من حاضرم برای اشتراک!
Werbepause {f} U وقفه برای آگهی
Werbeunterbrechung {f} U وقفه برای آگهی
wühlen [nach] U زیر و رو کردن [برای]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
2Arschloch
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2Maazouriat dashtan...Z.B:Ich kann nicht es dir erzählen ,ich bin ..?
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
2ich habe gesorgt ich werde gesorgt haben was bedeutet
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com